در قالب word و در 145 صفحه، قابل ویرایش.
نقش عوامل اجتماعی در نابرابری جنسیتی
عوامل مختلفی در پیدایش نابرابری جنسیتی دخالت دارند. برخی از این عوامل را میتوان به هنجارها و قراردادهای اجتماعی نسبت داد. این عوامل به 2 دستة عوامل اجتماعی و اجتماعی- اقتصادی قابل تفکیکند. عوامل یا متغیرهای اجتماعی عبارتند از: آموزش، بهداشت، تغذیه، باروری، قوانین، آداب و رسوم اجتماعی و سن ازدواج. در مقابل، عوامل و متغیرهای اجتماعی- اقتصادی شامل دسترسی به منابع، از جمله مالکیت، کنترل بر درآمد و دسترسی به اعتبارات مالی و مانند آن است.
تأثیر این عوامل بهصورتهای گوناگون ظاهر میشوند؛ بهعنوان نمونه، هنجارها، عرفهای اخلاقی و آداب و رسوم، ممکن است در محدودیت زنان برای ورود به بازار کار نقش مهمی داشته باشند.
اطلاعات دربارة نابرابریهای جنسیتی در جهان عمدتاً بر دادههای گزارش توسعه انسانی سازمان ملل و آمار جهانی زنان این سازمان تکیه دارد. بهاینترتیب، سنجش نابرابریهای جنسیتی با محاسبه شاخصهایی برای سنجش اختلاف در تغذیه، بهداشت و آموزش شاید مهمتر از سنجش اختلاف درآمد بین زنان و مردان باشد. بااینوجود، برخی از شاخصهای اجتماعی، مانند مرگومیر کودکان و یا بزرگسالان، بهشدت تحت تأثیر سطح درآمد مناطق و بین زنان و مردان تفاوت چشمگیری دارد.
دستهای دیگر از شاخصها، از جمله تفاوت در نسبت وزن به سن بین دختران و پسران زیر 5 سال، درصد کودکان دختر نسبت به کل کودکان زیر 5 سال، تفاوت در واکسیناسیون و مراقبتهای بهداشتی بین دختران و پسران زیر 5 سال و تفاوت در سنوات تحصیلی بزرگسالان زن و مرد، در سنجش نابرابریهای اجتماعی- جنسیتی به کار میروند.
مطالعات بینالمللی تبعیض در مورد زنان را اغلب بهصورت اختلاف در برخورداری از آموزش، مراقبتهای بهداشتی و سایر شاخصهای اقتصادی و سیاسی مورد بررسی قرار میدهند. مجموعهای از این شاخصها که بیشتر مورد توجه قرار داشتهاند، عبارتند از: شاخص توسعه جنسیتی (GDI) و شاخص توانمندسازی جنسیتی (GEM). این شاخصها از 1994م به بعد، در گزارشهای سالانه سازمان ملل متحد (← سازمان ملل متحد) برای کشورهای مختلف محاسبه میشوند.
مطالعات انجام شده براساس این 2 شاخص در 1999م نشان داد، جوامعی که طی 30 سال گذشته و قبل از آن از توسعه بیشتری برخوردار بودهاند، برابری بیشتری را در توزیع منافع توسعه بین زنان و مردان به ثبت رساندهاند و شکاف جنسیتی آنها از نظر آموزش و بهداشت، بهسرعت کمتر شده است. البته، در کشورهای درحالتوسعه نیز در شاخصهای تحصیلی، فاصله بین زنان و مردان هر روز کمتر میشود.
در ایران، بهویژه در مناطق مبتنی بر معیشت کشاورزی، دختر بچهها هنوز کودک کماهمیتتر شمرده میشوند. بررسیهای انجام شده در کشور نشان میدهد که 10% پسران زیر 5 سال شهری دارای وزن کمتری از حداقل استاندارد هستند، حال آنکه این نسبت در دختران به 17% میرسد. در نواحی روستایی، این میزان برای پسران 15% و برای دختران 23% است. البته، تبعیض جنسیتی در تغذیه در بسیاری از کشورها مشاهده میشود.
از سوی دیگر، دسترسی زنان به منابع، از جمله زمین، درآمد و اعتبارات مالی، نقش اقتصادی آنان را تحتالشعاع قرار میدهد. ازاینرو، احتمال موفقیت شغلی و یا افزایش درآمد برای زنانی که به تحصیل، کار و مراقبتهای بهداشتی دسترسی دارند، بیش از افرادی است که به این منابع دسترسی ندارند. در کشورهای درحالتوسعه، بهطور خاص، وضعیت اجتماعی زنان، امنیت و استقلال، دسترسی به منابع را برای آنان محدود میسازد. در بیشتر کشورها درآمد زنان به وضعیت همسرانشان وابسته است و اگر زنی مطلقه یا بیوه شود، این درآمد را از دست میدهد. در کشورهایی که دسترسی برابر زنان و مردان به زمین تضمین شده است، زنان اغلب یا از این حق آگاهی ندارند و یا آداب و رسوم موجود عملاً مالکیت آنان را تضعیف میکند. بهعنوان نمونه، در زیمباوه، بورکینافاسو و کامرون، زنان بهطور قانونی میتوانند مالک زمین و درختان باشند، ولی در عمل تقریباً تمام دارائیها در اختیار مردان است.